سی و هفت ماهگی
سلام شیرینم سلام خانوم طلا چه زود یه ماه دیگه هم اومد و تو خانوم تر شدی عزیزم روزها چه عجله ای واسه رشد و تعالی تو دارند پس تکلیف قلب من چی میشه چطوری این روزهارو تو قلبم حک کنم تا واسه همیشه باقی بمونند چه سخته جلوی خودخواهی مادرانمو بگیرم و بگم تو هرجا باشی من خوشبختی تورو میخوام چه سخته که نگم نهههههههههههههههه میخوام همیشه کنارم باشی و از جفتم تکون نخوری نمیشه این برخلاف منطق منه و حتی حس مادرانه منه چون عقلم میخواد که تو هر جایی که هستی شاد و سرزنده باشی و موفق و قلبم اشکهاش میریزه ولی همصدا میشه چون اونم حتی میدونه که این یه نفعته پس عشششششششششششششششششقققققققققققققققققققققققققققققققققممممممممممممم قریاد میزنم با قلبم ...
نویسنده :
مامانی
1:29